که هر دو نیز بر پایه نسبت میان این سرزمین - استرالیا - و جهان متمرکز وضع شدهاند.
زمانی که اندیشمندان و متخصصان ارتباطات به پدیده مهم تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات در تغییر زندگی انسان و جامعه جدید پرداختند، این تمثیل را از وضع استرالیا در برابر قارههای دیگر برگرفتند و نتیجه گرفتند دیگر مسافت و یا مکان برخلاف گذشته مانع ارتباط نخواهد بود.
”ستم فاصله ها“ که زمانی موجب انزوای این سرزمین و دشواریهای زندگی در این سوی عالم بود به سود”زوال فاصلهها“ که گشاینده ظرفیتهای نو است دگرگون شده است.
من این تمثیل را که مناسبت بسیار با مکان و زمان گفت و گوی ما دارد برای ورود به مباحث و مسایلی در باب”گفت و گوی فرهنگها و تمدنها“ راهگشای میبینم.
سرمشق فناوری اطلاعات و ارتباطات که شالوده مادی جامعه شبکهای را تشکیل میدهد و با”کاهش فاصلهها“ و”تغییر مرزهای تمایز“ در عرصههای گوناگون همراه است، قابل تفسیر با”سرمشق گفت و گوی فرهنگها“ ست که بنیان معنوی جهانی را میگذارد که معطوف به تفاهم است.
پیدایش جامعه شبکهای را سرآغاز دگرگونیهای همه جانبه و شبکههای اطلاعاتی و ارتیاطی را موجد کنشگریهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در عصر ما میدانند، پدیدهای که در حال آفرینش هندسه معرفتی جدیدی نیز هست. قدرت، شتاب و شدت جابجایی اطلاعات اساس این جامعه شبکهای و انعطاف و همگرایی حاصل آن است. میتوان عنوان سخت افزاری عصر اطلاعات را برای جامعه شبکهای و عنوان نرم افزاری عصر ارتباطات را برای جامعه گفت و گویی به کار برد و نتیجه گرفت که به هر حال انقلاب ارتباطات به هر معنایی که باشد، تغییر دهنده فاصلههاست.
هم”جامعه شبکهای“ و هم”جهان گفت و گویی“ دو پدیده جدید در برابر انسداد و فروبستگی جامعه و جهان کنونیاند.
سرمشق گفت و گوی فرهنگها و تمدنها از این حیث که در پی جانشینی خرد به جای زور در عرصه مناسبات بینالمللی است، پارادایمی در برابر فروبستگی ارتباطات انسانی و اجتماعی به شمار میآید. تبیین و تدقیق نظری و کاربردی این مفهوم میتواند افقهای جدیدی در عرصههای درون تمدنی و برون تمدنی بگشاید. سرمشق گفت و گوی تمدنها، واحد خود را نه افراد جدا از یکدیگر و نه حتی دولتها به مفهوم انتزاعی آن بلکه تمدنها و فرهنگها قرار داده است، به این معنا واحد سنجش در این الگو، نه فرد و نه اجتماعهای بسته که ساحتهای جمعی و تفاهمی است. به عبارت دیگر از آنجا که گفت وگو متکی برگشودگی، گوش سپردن و همدلی است، بر پذیرش تنوع و تکثر و شخصیت و هویت مستقل برای طرفین گفت و گو تکیه دارد.
در این فرآیند، قاعده مسلط بر هر نوع مواجهه انسانی در گفت و گوست، از این رو مراودات میان فردی، مراودات میان گروههای فرهیخته و اندیشمند و هنرمند، مراودات میان نهادهای مدنی و بینالمللی و نیز مراودات میان سیاستمداران در این سرمشق بر قاعده گفت و گو استوار است و الگوی سامان دهنده این گفت و گو، واحدهای مستقل و خود بنیاد یعنی حوزه های متکثر فرهنگی و تمدنی است.
به این ترتیب نه تنها طرفین مستقل در این گفت و گو به رسمیت شناخته میشوند، بلکه در خلال آن به زبان میآیند و در یک فرآیند ارتباطی محصولی فراتر از واحدهای فرهنگی و تمدنی موجود بوجود میآورند. به زبان آوردن ظرفیتهای نهفته در هر فرهنگ و تمدنی بیشتر از عهده صاحبان اندیشه و دانش و هنر بر میآید؛ از این رو اندیشمندان و دانشمندان و هنرمندان بهترین قهرمان میدان گفت و گو و سبب به زبان آوردن و مبادله فرهنگ و اندیشه در هر حوزه تمدنیاند که میتوانند در قالب شبکهها و نهادهای علمی، فرهنگی و مدنی به انجام این مهم بپردازند.
در واقع حاملان و عاملانی برای خلق جهان گفت و گو بهتر از روایتهای دینی که متالهان و عارفان و دین باوران اهل مدارا و واقع بینی بیانگر آن هستند و نظامهای گشوده اندیشهای که متفکران و نظریه پردازان میسازند و فراوردههای فرهنگی که هنرمندان به وجود میآورند و ره یافتهای علمی که دانشمندان به آنها دست مییابند، نمیتوان یافت.
پیامهای پدید آمده در هر حوزه تمدنی ابتدا توسط فرهیختگان و عاملان و روشنفکران آن حوزه دریافت و بیان میشود و پس از آن نیز پیش و بیش از هر گروه دیگر توسط فیلسوفان و هنرمندان و اندیشمندان حوزههای دیگر فهم و جذب میشود و واکنش های مساعد و مقتضی را در حوزه های دیگر به وجود می آورد. به این اعتبار باید پذیرفت که در روی آوری جهانی به گفت و گوی تمدنها و فرهنگها صاحبان دانش و اندیشه و هنر کنشگران نخستین آنند و خود نیز در این پارادایم، قدرت می یابند و می توانند زبان سیاست و اندیشه را در عرصه های موثر بین المللی به یکدیگر نزدیک کنند. این نوع گفت و گو از پذیرش تفاوت ها آغاز و به کاهش فاصله ها منتهی می شود. قبول طرفینی متفاوت و مستقل و برابر، لازمه گفت و گوست و ملاحظه طرف مقابل نه به عنوان یک ابژه و ابزار بلکه به منزله”دیگری“ آزاد و محترم و معتبر شرط تحقق گفت و گوست. باب گفت و گو از آنجا بسته میشود که حقوق”دیگری“ و”دیگری ها“ از یاد می رود.
تکیه بر زور و خشونت و هراس که از جمله مهمترین تهدیدهای دوران ماست محصول موقعیتهای غیر گفت و گویی است که در آنها وجوه”دیگری“ و ضرورت و لوازم گفت و گو با او نادیده گرفته میشود. تروریسم که نتیجه پیوند نا مبارک تعصب کور با قدرت برای خدمتگزاری به یک توهم سازمان یافته است، مصداق بارز این گونه وضعیتهای بسته و خودمدار است.
مگر تروریسم جز بهرهگیری از شیوههای رعب آمیز برای وصول به اهداف سیاسی”غیریت ساز“ و”دیگر ساز“ است؟ پس مهم نیست چه نامی بر خود بگذارد، حتی ممکن است از دین و هنر و دانش هم سوء استفاده کند.
این تهدیدها به رغم زمینهها و ابعاد نگران کنندهای که دارند، همة واقعیتهای موجود در جهان ما نیستند. فرصتهایی که برای روآوردن به گفت و گو و”گذار“ از وضعیت ستیز به فضای تفاهم فراهم شده است، اندک نیستند. تردید نکنیم که دگرگونیهای علمی و فنی یا به زبانی دیگر نرم افزارها و سخت افزارهای عصر ما عرصه را بر گفت و گو میان فرهنگها و تمدنها گشودهاند. توجه به مفهوم جدید گفت و گو و نسبت آن با جامعه پرشتاب و پردامنه اطلاعاتی و شبکهای توانسته است فضای تازهای در عرصه نظر و عمل بگشاید. فرصت چنین گفت و گوهایی تنها بر مبادله اطلاعات مبتنی نیست، نتیجه آن تغییر در پیش فرضها، پیدایش روندها و خلق فرصتها و واقعیتهای نو است، به رسمیت شناختن”دیگری“ و ارتقای مخاطبان به طرفهای برابر در گفت و گو از پدید آمدن ترازهای معرفتی جدید و مناظر و افقهای تازه در عرصههای نظر و عمل نشأت گرفته است.
اما گفت و گوی فرهنگ و تمدن به عنوان سرمشق جهان جدیدی که انسان در عین امنیت در آن احساس برخورداری معنوی و مادی و حرمت کند باید به صورت یک راهبرد مورد توافق اهل خیر و صلاح و اندیشه در آید و برای پیشبرد این راهبرد ما هم نیازمند تنقیح مبانی فلسفی و تبیین اصول فکری گفت و گو در سطوح آکادمیک و هم محتاج برنامههای عمل در سطوح نهادهای ملی، مدنی و بینالمللی هستیم. در این دو زمینه ما با پرسشهای مهمی رو به رو هستیم که باید در اینجا و در هر جای دیگر آنها را در برابر اصحاب اندیشه و تجربه عرضه داریم تا درحد توان افق های نظری و کاربردی روشن تری برای گفت و گوی میان فرهنگها و تمدنها بگشاییم.
باید نشان دهیم که چرا و چگونه جهان ما به رغم پوسته سخت و هراس آمیز و خشونت زده خود در لایه های عمیق و زیرین اندیشهای و فرهنگی رو به سوی گفت و گو دارد و پیشاهنگان و پیش برندگان آن کیانند. باید بتوانیم راهبردهای مناسب برای سامان دادن و پیش بردن این گفت و گو را روشنتر کنیم باید نقش ها و کارکردهای ساختارها، نهادها و گروه های موثر در تسهیل و تسریع گفت و گو را در عرصههای ملی و بینالمللی بهتر بشناسیم و با تبیین و تدوین بایدها و نبایدهای تحقق گفت و گو در حوزههای نظری و علمی گامهایی فرا پیش نهیم.
من در حد توان و مجال در این زمینهها فتح بابی میکنم تا با بهره مندی از نظرهای شما فرصتی فراختر برای تدقیق و تعمیق مسائلی از این دست فراهم آید:
۱- چرا جهان ناگزیر از توجه به گفت و گوست؟ میتوان اقتضای نخست آن را از منظر سیاست یافت؛ تحولات گسترده تکنولوژیک و ظهور فرایندهای پیچیده جهانی شدن، تهدیدها و مخاطرههای بینالمللی را نیز در صورتهای پیچیده تری انعکاس داده است، امنیت جهانی در عرصههای غیر گفت و گویی به شدت آسیبپذیر شده است.
حادثه تلخ ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ از این زاویه نقطه عطفی به شمار میرود. مورد هجوم واقع شدن کشوری که در جنگ جهانی از مخاطرات بزرگ در امان مانده بود، آن هم از سوی حاشیهایترین مراکز جهان امروز وضعیت ابهام آمیزی را برای جهان ما ترسیم کرده است. الگوی مخاطرههایی که اینک ظاهر شدهاند، با روشهای دیرین متکی بر قدرت و سلاحهای بازدارنده و حتی اتمی نیز قابل پیشگیری نیست.
در چنین شرایطی جهان نیازمند آن است که به این ادراک جمعی تن دردهد که زور متکی بر سرمایه و سلاح، امکان پایه گذاری زندگی توأم با امنیت را فراهم نمیسازد، اینک همه جوامع نیازمند تشریک مساعی و التزام به اخلاق و ارزشهای مردم سالاری و برابری در عرصه جهانیاند. اقتضای دیگر روی آوردن به گفت وگو را میتوان در توجه فراگیر فلسفهها و دانشهای اجتماعی به امر گفت و گو در دهه های اخیر یافت. فیلسوفان و جامعه شناسان و زبان شناسان و ارتباط گران گفت و گو گرا اکنون نحلههای غالب فکری معاصر را بر مدار ضرورت و امکان گفت و گو سامان دادهاند.
۲- پیشاهنگان و فاعلان و پیش برندگان گفت و گو در این دوران کیانند؟ تحولات فناوریهای ارتباطی و فرهنگی در دنیای امروز، خواسته یا ناخواسته عرصههای تمدنی را به روی یکدیگر گشوده است. در چنین وضعیتی، دائرمدار ارتباطات جهانی بیش از هر زمان دیگر نه سیاستمداران بلکه فرهیختگان و حتی عموم مردم شده اند. سیاست در نگاه سنتی آن عرصه متصلبی قلمداد می شود که بیش از هر چیز موجبات فروبستگی میان عرصههای تمدنی و فرهنگی را بوجود میآورد. با گشوده شدن و گستردگی کمی و کیفی ابزارها و وسایل ارتباط جمعی و فردی، عرصههای فرهنگی و تمدنی بیش و پیش از حوزههای سیاسی تن به گفت و گو و گشودگی حوزههای خود به سوی همدیگر سپردهاند. به اعتبار این ارتباطات میتوان از ظهور شبکهها و جامعههای مدنی در عرصه جهانی سخن گفت. فضاهایی که به دلیل نقش یافتن حوزه عمومی و افکار عمومی، امکان اعمال زور توسط قدرتهای مسلط جهانی را محدود میکند، بنابراین به نظر میرسد با نقش آفرین شدن اندیشمندان، هنرمندان، فرهیختگان و نهادهای مدنی در سطوح درون تمدنی و برون تمدنی دنیای ما به موقعیت مساعدتری در رو آوردن به گفت و گو در پذیرش حاکمیت خرد و اخلاق به جای زور و سلطه رسیده است.
۳- چه راهبردهایی برای پیشبرد گفت و گو در جهان کنونی واقعیتر است؟
تصویب پیشنهاد”گفت و گوی تمدن ها“ به عنوان یک راهبرد جهانی از سوی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۹ عملا نه تنها دولت ها بلکه نهادهای مدنی و بینالمللی را مکلف به پیشبرد آن در سطوح مختلف کرده است. با آن زمینهای که فراهم شده باید نگذاریم تا مرزهای خطر رویارویی در جهان پیش روی ما از حد دولتها به حد تمدن برسد، پس باید گفت و گوی تمدنها را با همه مولفهها و الزامهای آن پیش برد. من همچنان ائتلاف جهانی برای صلح پایدار براساس عدالت و مقابله با تروریسم را به جای ائتلاف برای جنگ و خشونت که جهان را در سالهای اخیر در کام وحشت فرو برد، راهبردی ممکن برای تحقق و تعمیق گفت و گوی تمدن ها میدانم.
۴- چه بایدها و نبایدهایی در عالم نظر و عرصه عمل برای انجام گفت و گو پیش روی ماست؟
برای تحقق گفت و گو نیازمند احکامی عام، شامل و پیشینی فلسفی، اخلاقی و اجتماعی و نیز مقتضیات و الزام های نهادی و ساختاری هستیم.
انجام گفت و گوی تمدنها در عالم نظر با احکام جزمی پوزیتیویستی و مسلمات مدرنیستی تعارض دارد همچنان که با شکاکیت بی حد و حصر پست مدرن ها نیز نسبتی ندارد. به این دلیل یکی از وظایف متفکران طرفدار نظریه گفت و گوی فرهنگها و تمدنها، تنقیح مبانی فلسفی و اجتماعی و تبیین اصول فکری این نظریه است.
گفت و گوی تمدن ها بر پایه”رواداری“ و”پذیرش تفاوتها“ قرار دارد. رواداری مفهومی فراتر از بردباری منفی است که پیشنهاد دوران مدرن است. دیگران را نباید فقط تحمل کرد، بلکه باید با دیگران کار کرد. هیچ قوم و ملتی را نمیتوان با استناد به هیچ استدلال فلسفی، سیاسی و اقتصادی در حاشیه قرار داد. برای ساخت و پرداخت جهان پیش رو، باید مشارکت و تعاون همه انسانها و جوامع را طلب کرد. این رویکرد چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بینالمللی ضرورت بازنگری در شناخت”دیگری“ و رد غیریت سازیهای معمول را در تمامی عرصهها پیش میآورد. برای تحقق گفت و گوی میان تمدنها لازم است که شرق و غرب، اسلام و غرب و همه طرفهای واقعی که در گفت و گوهای این عصر وجود دارند به جای اینکه موضوع شناخت (ابژه) باشند، به شریک بحث و طرف مکالمه تبدیل شوند. تصویر در هم شکسته”دیگری“ را در هر کجا که باشد، در اسطوره و افسانه، در شعر و ادب و یا در سیاست و اقتصاد باید فروگذاریم و با گفت و گو هایی واقعی بر سر مسائل واقعی به فرهنگها و تمدنها توان و زبان جدید درونی و بیرونی ببخشیم.
5- فراموشی اقلیم روح و غرقه شدن در جسم و پابند شدن به زمین و غفلت از آسمان، نه تنها انسان را با مشکلات فراوان روبرو کرده است، بلکه بیش از همیشه زندگی را خشک و از لطافت و معنی انداخته است. خوشبختانه توجه بشر امروز به این خلاء معنوی گوشها را آماده پیامهای معنوی و تعالی بخش دینهای بزرگ و معارف الهی و حکمت معنوی کرده است و همین امر زمینه گفت و گو میان تمدنها و فرهنگها و ادیان را بیش از پیش فراهم آورده است و جا دارد که مخصوصاً پیروان ادیان بزرگ الهی به این دعوت قرآنی گوش فرا دهند که:
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ ... (آل عمران /64)
توحید که روح همه ادیان الهی است و نفی پرستش غیر از خدایی که در تعابیر دینی خیر و حکمت و زیبایی مطلق است و نفی سلطه انسان بر انسان و تأکید بر آزادی ذاتی و کرامت الهی همه انسانها اموری است که میتواند نه تنها موضوع گفت و گو، که مبنای حرکت همه ما به سوی جهانی بهتر باشد.
البته گفت و گو برای برون شد جهان ما از چنبره مسائل فراوانی که با آنها رو بروست چیزی شبیه معجزه است؛ این معجزه را باور کنیم. سپاسگزارم.
*متن کامل سخنرانی سیّدمحمّد خاتمی
دانشگاه لاتروب ملبورن - 6 فروردین 1388